مدیر آگاه

آموزش بازاریابی برای مدیران - مدیر آگاه

مدیر آگاه

آموزش بازاریابی برای مدیران - مدیر آگاه

سال نو با اهداف نو

اهداف زندگی و کسب و کار نمیتوانند ثابت و تغییرناپذیر باقی بمانند. ما مرتبا نیاز داریم تصمیمات و اهداف جدید را جانشین اهداف گذشته کنیم زیرا متناسب با دگرگونی های پیوسته محیط، آنها نیز نیازمند تغییرات مداوم هستند.

خیلی از افراد و یا کسب و کارها، فرا رسیدن سال جدید را زمان مناسبی برای تعیین اهداف نو و برنامه ریزی مجدد میدانند. البته در زندگی زمان هائی وجود داردکه این نیاز بیشتر احساس میشود. بطور مثال من تا زمانی که مشغول تحصیل بودم نیاز چندانی به تغییر و تحول احساس نمیکردم و بیشتر بفکر انجام کارهای در دست اقدام بودم تا تعیین اهداف جدید. اما اکنون این نیاز را بیشتر احساس میکنم.


اگر این واقعیت را بپذیریم که شناسائی و تعیین اهداف مناسب تا حد زیادی یک موضوع شخصی بشمار میآید و هیچکس نمیتواند برای دیگری بنحو مناسب این کار را انجام دهد، پس در فرایند هدف گذاری برای زندگی و یا کسب و کار چگونه رفتار کنیم تا منجر به نتایج ارزشمند برای ما گردد؟

دیروز به همراه چند تن از دوستان در مورد اهداف سال جدید صحبت می کردیم. بنظرم رسید که گاهی اوقات ما در فرایند هدف گذاری، اهداف واقعی را با امیال و آرزوهای سطحی اشتباه میگیریم. در چنین شرایطی دیگر اهداف مهم و اصلی مطرح نمیشوند بلکه بجای آنها ممکن است انتظارهای غیرواقع بینانه ای ایجاد گردند که بدون مشخص بودن راه صحیح دستیابی به آنها و همچنین لذت تلاش برای حصول آنها، صرفا استرس و نگرانی های ما را افزایش دهند و در آخر هم منجر به سرخوردگی در زندگی و یا حتی شکست تجاری در کسب وکار گردند.

در واقع موضوع اصلی مورد توجه من در این پست، نحوه دستیابی به اهداف واقعی است.

در ابتدا من معتقد هستم که رویاپردازی و یا بقول استراتژیست ها ایجاد چشم انداز (vision) برای زندگی یا کسب وکار لازم است. البته باید توجه داشت که برای محقق شدن هر آرزو و یا چشم اندازی باید قبلا اهداف مناسب انتخاب و همچنین تدابیر صحیحی در جهت دستیابی به آنها اتخاذ شده باشد.

از سوی دیگر همانگونه که می دانید هر کدام از ما علاوه بر رفتار، مهارتها و تجاربی که در طی سالیان گذشته کسب کرده ایم، دارای مشخصه های ژنتیکی و استعدادهای ذاتی هستیم که مجموع آنها در برگیرنده هویت ما و متمایزکننده ما از دیگران میباشند. شناخت کافی از این استعداها و علایق، میتواند مهم ترین راهنمای تعیین اهداف مناسب برای هریک از ما باشد.

برای این منظور انجام یک آنالیز4گانه از نقاط قوت و ضعف و فرصتها و تهدیدها میتواند نقطه شروع خوبی بشمار آید. بیاید وضعیت خود را به چالش بکشیم و موقعیت خود را در زمان و مکان حاضر شناسائی و تعیین کنیم. در غیر اینصورت ممکن است هرگونه هدف گذاری غیر منطقی موجب اتلاف منابع ما در کسب اهداف کوچک و کم اهمیت شود و یا اینکه انرژی و توان ما در دستیابی به اهداف غیرواقعی به هدر رود

پس از آنالیز وضعیت و شناخت خود، در مرحله بعد باید مراقب بود تا اهداف واقعی با امیال و آرزوها -که معمولا در مقاطع خاصی از زندگی ایجاد میشوند- اشتباه گرفته نشوند.آیا تا بحال برای شما پیش آمده که اهداف گذشته اتان را مرور کنید و به این نتیجه برسید که به دردسرشان نمی ارزید و یا اینکه ارزش چندانی نداشتند؟

این یک واقعیت اجتناب ناپذیر است که در مسیر دستیابی به اهداف، یکسری چیزها را ازدست میدهیم. پس بیائیم فرض کنیم که اکنون زمان آینده است و ببینیم آیا در آینده هم همین قضاوت را درمورد اهداف انتخاب شده کنونی خواهیم داشت؟ اگر فکر میکنیم که چنین نیست و در آن زمان این اهداف نامناسب بنظر میرسند، بهتر است هم اکنون آنها را رها کنیم. زیرا احتمالا بجای اهداف ارزشمند، امیال خود را انتخاب کرده ایم. امیالی که با گذشت زمان تغییر میکنند و ارزش خود را از دست میدهند.

نکته دیگر توجه به این اصل است که در کسب رضایت از زندگی، هیچ چیز ارزشمندتراز شادمانی و آرامش خاطر نیست. پس اهدافی را انتخاب کنیم که در دراز مدت ضمن موفقیت ، موجب آرامش ما در زندگی هم بشوند.

در نهایت پس از اینکه اهداف اصلی زندگی و یا کسب و کار خود را شفاف و مشخص  نمودیم، میتوانیم بر اساس توصیه های مختلف و تجارب افراد موفق، از شیوه های متعددی برای تضمین موفقیت و شناخت مسیر درست دستیابی به این اهداف استفاده نموده و آنها را بکار گیریم که قطعا شما بیشتر از من با آنها آشنائی دارید. مانند: داشتن پشتکار، مسئولیت پذیر بودن، خوش بینی، درس از شکست، ایجاد تعادل و.....

هرچند راههای مختلفی وجود دارد اما هیچ کس نمیتواند حتی با بکارگیری همه اینها، دستیابی قطعی به هدفهای انتخاب شده را ضمانت کند و تنها در طی فرایند رسیدن به هدف است که ما میتوانیم آنها را محک بزنیم. گاهی وقتها هم در طی دنبال کردن یک هدف، ایده های بهتر بوجود میآید و اهداف گذشته را تغییر میدهند.

با اینحال چه خوب است که اهداف مورد نظر ما شفاف و بقدری متعالی باشند که تلاش و کوششی که برای دستیابی به آنها بخرج میدهیم بخودی خود ارزشمند باشد. بحدی که نتیجه گرفتن و یا نگرفتن در این راه شکست محسوب نشود.

کلام آخر اینکه، من فکر میکنم صرفنظر از نحوه انتخاب اهداف، بهر حال حتی داشتن هدف ضعیف خیلی بهتر از نداشتن هدف است.

شما چه فکر میکنید ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد